معلم

آموزش

معلم

آموزش

رقابت سازنده و غیر سازنده


  جلوگیری از رقابت غیر سازنده

 یکی از پیام های اصلی طرح ارزشیابی توصیفی برای اصلاح نظام ارزشیابی تحصیلی ، جلوگیری از رقابت غیر سازنده رایج در کلاسهای درس و تلاش در به رسمیت شناختن تفاوت های فردی دانش آموزان است. در مقاله ای که در پی می آید؛ آقای ابراهیم اصلانی مفهوم رایج رقابت را به چالش کشیده است. این مقاله در روزنامه همشهری امروز دوشنبه 22 دی ماه 1382 صفحه 9 چاپ شده است.
طرح یک دیدگاه:
رقابت بد است

بله ! درست خوانده اید! «رقابت بد است»، هیچ گونه اشتباه چاپی رخ نداده است و یا علامت سؤال(؟) از قلم نیفتاده است. آموزه های علم روانشناسی تربیتی، با رقابت از هر نوع آن مخالف است.
رقابت موضوعی بسیار مهم در مباحث سیاسی، اقتصادی، هنری، تربیتی و غیره است. شاید تصور دنیایی بدون رقابت غیرممکن به نظر برسد. رقابت جز جدایی ناپذیر زندگی مردم شده و در همه ابعاد زندگی ریشه دوانیده است. در شرایطی که رقابت امری پذیرفته شده در جامعه امروزی است چگونه می توان با آن مخالفت کرد
؟
آیا رقابت بد است؟
اغلب مردم برای این سؤال که «درباره رقابت چه فکر می کنند؟» پاسخی تکراری دارند، ابتدا رقابت را به دو نوع رقابت سالم- ناسالم (یا خوب- یا بد و یا مثبت- منفی) تقسیم کرده و بعد توضیح می دهند که رقابت سالم خوب است و یا رقابت نباید ناسالم باشد. به عبارت بهتر، این تصور وجود دارد که دو نوع رقابت وجود دارد که فقط یکی سازنده و مؤثر است.
رقابت، ابزاری انگیزشی است که در شرایط و موقعیت های گوناگون مورد استفاده قرار می گیرد. رقابت، شایع ترین ابزار انگیزشی است و برای خیلی ها، تنها ابزار است. برای افزایش تولید و توسعه اقتصادی رقابت را توصیه می کنیم، برای بهبود کیفیت کالاها، چاره کار را در رقابت می بینیم. در سیاست هم اعتقادی جدی به رقابت وجود دارد، رقابتی که گاه به افراطی غیرقابل کنترل کشیده می شود. در تربیت و بخصوص تربیت رسمی (آموزش و پرورش) هم که رقابت حرف اول را می زند. بهترین توصیه مدارس و معلمان برای ایجاد انگیزه تحصیلی در دانش آموزان، ایجاد و تقویت حس رقابت است. برای والدین هم استفاده از رقابت امری روزمره و ضروری محسوب می شود.
در هر حال، رقابت آن قدر عمومیت دارد که کمتر کسی در ضرورت استفاده از آن شک می کند. بدیهی و عادی تلقی کردن رقابت، منجر به شبهه و غفلتی بزرگ می شود. بزرگترین شبهه درباره رقابت آن است که تعریف مشخص و شفافی درباره آن وجود ندارد؛ این موضوع بسیار بیش از آنچه فکر می کنید مهم است. همه فقط به کاربردهای رقابت و سالم و ناسالم بودن آن می اندیشند و کسی به معنا و مفهوم آن اهمیتی نمی دهد. این نقیصه هم در سطح عامه دیده می شود و هم در سطح خاص (مقامات و افراد تاثیرگذار).

معنای رقابت

    تاکنون به این موضوع فکر کرده اید که معنای رقابت چیست؟ ما چون به معنای رقابت توجه نمی کنیم، لذا به راحتی آن را مترادف با واژه مسابقه هم به کار می بریم؛ در صورتی که رقابت و مسابقه کلماتی هم معنی نیستند. معنای این دو کلمه متفاوت است و طبعاً کاربردهای آنها نیز متفاوت خواهد بود. به تعاریف مسابقه و رقابت توجه کنید:

مسابقه: کوششی برای وصول به هدفی که مورد نظر دیگری نیز هست.
رقابت: کوششی برای پس انداختن دیگری از وصول به هدفی که مورد نظر هر دو طرف است
.

(۱)هم مسابقه و هم رقابت، کوششی برای وصول به هدفی مشترک است، با این تفاوت که رسیدن به هدف در رقابت، منوط به پس انداختن و پشت سر گذاردن دیگری است. با مثال هایی موضوع روشن می شود. خداوند در قرآن می فرماید: «در کارهای نیک، سبقت گیرید»(۲) تا به حال با دقت در مفهوم این آیه اندیشیده اید؟ اگر کسی کار خیری انجام داد، خداوند ثوابی به او عطا می فرماید و اگر کسی دیگری، خیری بزرگتر یا کوچکتر انجام داد، خداوند به او هم متناسب با کارش ثواب می دهد، اما این بدان معنا نیست که چون کار خیر یکی بزرگتر است، خداوند از ثواب یکی کم کند و به ثواب دیگری بیفزاید. یا اگر شما ورزش کنید که سالم بمانید و دیگری هم با همین هدف ورزش کند، چیزی از همدیگر نمی کاهید. در رقابت چنین نیست و اگر کسی چیزی را به دست آورد، دیگری از آن محروم می شود. در فوتبال یک تیم اول می شود و تیم های دیگر در ردیف های بعدی قرار می گیرند. در مدرسه وقتی دانش آموزی شاگرد اول می شود، بقیه در رتبه های دوم به بعد قرار می گیرند.
ما عادت کرده ایم بگوییم مسابقه دو و میدانی و یا مسابقه فوتبال و به راحتی کلمه رقابت را هم به جای مسابقه به کار می بریم، اما در واقع، فوتبال و دوو میدانی رقابت هستند، نه مسابقه. ورزش کردن اگر به قصد برد و باخت و پس انداختن دیگری نباشد، مسابقه است. بنابراین در رقابت، محدودیت هدف وجود دارد، در صورتی که مسابقه چنین محدودیتی ندارد و هدف برای همه قابل دسترسی است.
چرا رقابت بد است؟
دلایل زیادی برای اثبات این موضوع وجود دارد، اما مشکل آنجاست که تغییر دادن نگرش ها کار سختی است. وقتی رقابت با زندگی ما آمیخته می شود و سالیان سال در ابعاد مختلف زندگی حضور داشته است، پذیرفتن نگرش جدید کار آسانی نخواهد بود.
بیراه نخواهد بود اگر بگوییم موضوع رقابت بحثی بسیار جدی، پیچیده و دارای ابعاد غیرقابل تصور است. هم پذیرش رقابت و هم نفی آن تبعاتی فلسفی، روانشناختی، جامعه شناختی و غیره دارد و به طور کلی می تواند تمام ابعاد مسائل انسانی را تحت تأثیر قرار دهد. شما اگر بپذیرید که با رقابت زندگی کنید باید تبعات آن را هم بپذیرید. به همین ترتیب تصور دنیایی بدون رقابت تبعات خاص خود را خواهد داشت که البته دشواری ها و دردسرهای آن فوق العاده زیادتر خواهد بود.
وقتی می گوییم رقابت بد است، به طور حتم شما شواهدی از آثار مثبت آن ارائه می دهید. مثلاً در مسائل تحصیلی، رقابت می تواند عامل تحرک و ایجاد انگیزه برای دانش آموزان باشد. بله! رقابت می تواند آثار مثبتی داشته باشد و ما را قانع سازد که پدیده ای خوب و مفید است. اما اگر بدانید که آن چه آثار و عواقب منفی دارد، از خیر آثار مثبتش خواهید گذشت. بگذارید در پاسخ به این سؤال که «چرا رقابت بد است» به دلایلی اشاره کنیم: (3)


اول- مبنای اصلی رقابت مقایسه است. وقتی افراد را به رقابت وامی داریم، در واقع به نوعی آنها را با یکدیگر مقایسه می کنیم. مقایسه با یک اصل روانشناسی منافات دارد: اصل تفاوت های فردی. اگر می پذیریم که انسانها با هم متفاوتند و هر انسانی موجودی منحصر به فرد است، پس چه اصراری به مقایسه آنها با یکدیگر داریم؟ چرا به زور می خواهیم انسان هایی با شخصیت ها و قابلیت های متفاوت را در قالب های تحمیلی و از پیش تعیین شده قرار دهیم؟ می توان گفت که تمایل به استفاده از رقابت، با ضعف نگرش های انسان گرایانه ارتباط دارد.

دوم- در رقابت همیشه برنده و بازنده وجود دارد. موضوع انسان های برنده و بازنده بسیار مورد توجه عده ای از روانشناسان بوده است. با گسترش نهضت روانشناسی انسان گرا این موضوع اهمیت بیشتری یافته است. چرا همیشه باید سعی کنیم که افراد جامعه را در دو قطب برنده- بازنده قرار دهیم؟ آیا القای حس برتری طلبی و سلطه جویی ابزار مناسبی برای اعتلای شخصیت انسان هاست؟ آیا انسان ها زمانی خوشبختند که برنده شدنشان را بر دیگران جشن بگیرند؟ و آیا این نگرش با اصول انسانی- دینی سازگاری دارد؟

سوم- در رقابت تعداد بازنده ها بیشتر از برنده ها ست. شاید تاکنون در مدارس شاهد اعطای جوایز به شاگردان اول تا سوم یا نفرات برتر بوده اید. تعداد محدودی جایزه می گیرند (و معمولاً هم بیشتر وقت ها جایزه ها را اینان تصاحب می کنند) و بقیه دست می زنند و برنده ها را تشویق می کنند. چون رقابت منجر به برنده شدن عده ای می شود ما دلمان را خوش می کنیم که رقابت آثار مثبتی دارد. در رقابت تبلیغاتی هم این نکته قابل تأمل است. شرکتی که در رقابت تبلیغاتی برنده می شود حتی اگر کیفیت محصولش پایین تر از کالاهای مشابه باشد بالاخره سود خود را می برد و بازنده ها همیشه کسانی نیستند که واقعاً قابلیت های کمتری دارند.

چهارم- در رقابت برنده ها به اندازه ای مورد توجه قرار می گیرند که بازنده ها فراموش می شوند. در سیاست، اقتصاد، هنر و هر سوژه دیگری، این برنده ها هستند که مورد توجه اند و بازنده ها حتی اگر قابلیت ها و ارزش هایی هم داشته باشند به تدریج فراموش می شوند. یک اثر مخرب روانی رقابت در همین موضوع نهفته است. فرد برنده برای این که فراموش نشود تنور رقابت را داغ تر می کند و همیشه سعی می کند برنده باقی بماند. یک ترس عمده و همیشگی برنده ها این است که برنده بودنشان را حفظ کنند. در موارد زیادی، در رقابت هدف تغییر می کند و فرد به جای تلاش در نیل به هدف اصلی، تلاش خود را مصروف برنده بودن و برنده ماندن می نماید و حتی ممکن است که هدف اصلی برای او دیگر ارزش خود را از دست بدهد. در هر حال ترس از عقب افتادن و فراموش شدن جزیی از رقابت و رقابت طلبی است. در رقابت بازنده ها به تدریج فراموش می شوند.

پنجم- رقابت به نفع قوی ترهاست تا ضعیف ترها. در فوتبال، در صنایع مختلف، در سیاست و حتی در یک مدرسه، اکثراً قوی ترها در رقابت برنده اند. تا به حال توجه کرده اید که مثلاً در یک مدرسه از ابتدای سال تحصیلی که رقابت بین بچه ها آغاز می شود و به عبارت بهتر، رقابت از طرف عوامل مدرسه و والدین ایجاد می شود، به مرور زمان عده ای که قوی ترند رتبه های برتر را به خود اختصاص می دهند و بقیه از آنها فاصله می گیرند. بعد از مدتی، فقط قوی ترها با هم مبارزه می کنند و ضعیف ها فقط به نظاره می نشینند. این فرایند منجر به ایجاد و بسط خود پنداره منفی در عده زیادی از دانش آموزان می شود، یعنی آنها به این باور می رسند که هر چه زور بزنند و تلاش کنند بی فایده است.

ششم- کنترل رقابت اغلب ناممکن است. برخلاف این تصور که می توان برای رقابت حد و مرزی تعیین کرد عملاً کنترل رقابت و تعیین محدوده و نقطه پایان برای آن اغلب ناممکن است. معمولاً ما در مدرسه، خانه، محیط ورزشی، زندگی شخصی و غیره، رقابت را آغاز می کنیم ولی از کنترل آن عاجز می مانیم. یک بعد مهم رقابت بعد عاطفی است که ماهیتاً کنترل آن کار آسانی نیست.


خوب این چند دلیل، باز به دلایل بیشتری نیاز دارید؟! به دلایل زیاد دیگری هم در مخالفت با رقابت می توان اشاره کرد ولی آنچه که اینجا می آید بحثی روزنامه ای است و تا همین حد قابل طرح است. طرح این موضوع حداقل برای عده ای بخصوص مدارس، معلمان و مربیان، والدین و سایر افراد و مرتبط با مسائل انسانی می تواند قابل تأمل و تفکر باشد.

حداقل می توان به این نتیجه رسید که کاربرد رقابت، اولاً به جنبه های انسانی قضیه بیشتر توجه کنیم. ثانیاً درباره آثار مثبت آن دچار اغراق و خودفریبی نشویم و ثالثاً- به دنبال شناسایی ابزارهای انگیزشی دیگر هم باشیم. این نکته از اهمیت بیشتری برخوردار است و می تواند نکات قبلی را هم تحت تأثیر قرار دهد، اگر جامعه با ابزارهای انگیزشی دیگری و بخصوص روش های مشارکتی و همچنین روش هایی که جنبه های معنوی دارند آشنا شود، دیگر خود را به رقابت محدود نخواهد کرد.


نکاتی برای اندیشیدن


۱- بحث رقابت از منظر انسانی- دینی باید به شدت مورد تأمل و تحقیق قرار گیرد. رقابت با مبانی دین اسلام تقابلی آشکار دارد. مطالعه و بررسی آیات و روایات به یافته های جدید و شگفت آوری منجر خواهد شد.

۲- رقابت محصول غرب است و بنا نهادن جامعه ای بر مبنای رقابت ما را غربی تر خواهد کرد همچنان که این اتفاق افتاده است و دارد سرعت می گیرد! چرا جامعه و نظام ما بدون اندیشه ای بنیادی به استفاده از رقابت تمایل نشان می دهد؟ رقابت ها (یا مسابقه های) قرآنی چه معنا و مفهومی دارد؟

۳- عجیب است که در جوامع غربی بخصوص در مباحث تربیتی و آموزشی، رقابت دارد جای خود را به مشارکت می دهد ولی ما هنوز رقابت را به عنوان تنها ابزار انگیزشی می شناسیم! در آموزش و پرورش ایران گهگاه چیزهایی در باب روش های جدید انگیزشی گفته می شود ولی چندان جدی نیست! چه زمانی باید متوجه شویم که استفاده از رقابت یک انحراف تربیتی محرز برای جامعه ماست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد